سناریوی مسیر واقع گرایانه به سمت گذار به انرژی سبز

سناریوی مسیر واقع گرایانه به سمت گذار به انرژی سبز

در این بخش سناریوهای جهانی پیش روی کشورهای جهان در حوزه گذار انرژی به سمت انرژی های پاک و سبز مورد بررسی قرار گرفته است. در این بخش عوامل تاثیرگذار بر این دگرگونی با نگاهی واقع گرایانه که توسط بزرگترین اندیشکده صنعتی جهان تحلیل شده، مورد بررسی قرار گرفته است . این اندیشکده ، سناریوی اعمال فشار با زور و قوانین سختگیرانه برای حرکت کشورها و دولت ها به سمت انرژی های پاک و سبز را سناریوی شکست خورده معرفی کرده و پارامترهایی را برای پیدا کردن مسیرهای واقع گرایانه تعریف و پیشنهاد داده است. با توجه به وزن و اهمیت این اندیشکده، به نظر می رسد که بسیاری از کشورهای جهان، این پارامترها را در برنامه های بلند مدت خود در نظر بگیرند. آشنایی با این مسایل برای برنامه¬ریزان و تصمیم¬گیران این حوزه از اهمیت بسزایی برخوردار است. 
در گزارش مفصل این اندیشکده، سناریوهای متعددی مد نظر قرار گرفته¬اند، اما سوال¬های اصلی عبارتند از:
     مسیر تکاملی فناوری های سبز تحت تاثیر چه عامل یا عواملی است؟
    مسیر واقع گرایانه و به دور از آرمان¬گرایی و تفکرهای آرزومندانه به سمت گذار به انرژی های سبز تحت تاثیر چه عواملی است و سناریوهای پیش روی شرکت ها و دولت ها در این مسیر چیستند؟
همانطور که تغییرات آب و هوایی در محیط زیست رخ می دهند، موضوع فناوری های سبز روز به روز مطرح تر می¬شوند. اما نیروهای پیشرانی که از زمان انقلاب صنعتی به هر نوآوری متحول کننده سرعت بخشیده اند، برای فناوری سبز کارایی ندارند. انقلاب های قبلی فناوری همه با مزایای عملکردی عظیم همراه بوده اند. اما انقلاب انرژی سبز اینگونه نخواهد بود. فناوری¬های سبز بر اساس قیمت پیش خواهند رفت . بشر از دهه1850  تا به امروز، از مجموعه ای از نوآوری ها و فن آوری خارق العاده، از موتور بخار گرفته تا گوشی های هوشمند، استفاده کرده است. فهرست نوآوری ها و فناوری ها طولانی است: راه آهن، خودرو ، هواپیما، یخچال، ماشین لباسشویی، تلویزیون، مخابرات ، اینترنت و در هر مورد، این فناوری‌های جدید اساساً نحوه زندگی بشر را تغییر داده اند و آثاری از خود به جای گذاشته اند که هنوز هم قابل مشاهده هستند. انرژی سبز چیزی شبیه به این فناوری ها نیست. چرا که انرژی سبز به دنبال ایجاد یک تجربه جدید یا یک قابلیت جدید نیست. انرژی سبز به هیچ وجه به دنبال بهبود عملکردِ قابل مشاهده نیست. رفتن به سمت انرژی سبز تقریبا هیچ تغییری در عملکردهای زندگی بشری ایجاد نمی¬کند. البته، شایدآلوده نکردن محیط زیست و کمک به جلوگیری از بدترین تأثیرات گرمایش جهانی و تغییرات آب و هوا، بهبود عملکرد عمیق محسوب شود. اما هیچ یک از این مزایای انرژی سبز قابل لمس برای افراد جامعه نیست. بنابراین فناوری سبز هیچ جذابیتی برای پذیرش ندارد، هیچ قابلیت جدیدی که افراد را وادار کند بگویند، من این قابلیت را می خواهم، ندارد. مثلا روی آوردن به انرژی سبز باعث پرواز سریعتر افراد، تماشای برنامه های مورد علاقه، خدمات بهتر در زمینه های مختلف نمی شود. 
تمام فناوری‌های جدید از منحنی پذیرش پیروی می‌کنند: علاقه اولیه از طرف پذیرندگان اولیه ناشی می‌شود که سایرین نیز دوست داشته باشند آن را آزمایش کنند، اگر فناوری جدید موفق باشد، به تدریج وارد جریان اصلی می-شود. سپس هزینه‌ها به سرعت کاهش می‌یابد، زیرا نمونه‌های اولیه با تولید در مقیاس کم تبدیل به تولید انبوه می‌شوند که باعث صرفه‌جویی در مقیاس می‌شود. کاهش قیمت ها کاربران بیشتری را جذب می کند و پذیرش انبوه آغاز می شود. در نهایت، حتی افرادی که در پذیرش فناوری مورد نظر عقب مانده اند هم قبول می کنند. هر فناوری از منحنی پذیرش پیروی کرده است. توجه داشته باشید که سرعت پذیرش در حال افزایش است: تلفن ثابت تقریباً 90 سال طول کشید تا به 90٪ پذیرش برسد. اما تلفن همراه فقط  سال20 زمان برد. منحنی پذیرش بعضی از فناوری ها در شکل زیر ارایه شده است.

 

سناریوی انقلاب انرژی سبز با تحمیل قوانین و زور محکوم به شکست است

اگر جذابیت پذیرش انقلاب انرژی سبز بر اساس مزایای عملکردی ملموس و آشکار نباشد، پس توسط چیز دیگری باید این جذابیت ایجاد شود.
از طرف دیگر، بحران آب و هوا به درستی در دستورالعمل سیاست‌ها و سیاست‌گذاران قرار گرفته است. با این حال، بیشتر سیاست‌ها بر این فرض اصلی استوار است که دولت‌ها باید دگرگونی/انتقال سبز را در داخل مرزهای مربوطه خود به زور تحمیل کنند، زیرا بدون آن، تغییر به انرژی پاک اتفاق نمی‌افتد. منظور از «زور» مجموعه‌ای از سیاست‌هاست که به دنبال تحمیل راه‌حل‌هایی هستند که به‌طور گسترده‌ای باید توسط دولت ها و شرکت ها اتخاذ شوند. از جمله این راه حل های تحمیلی می توان به تخصیص یارانه های وسیع و پر هزینه برای انرژی پاک، مالیات ها و ممنوعیت های پیشنهادی برای انرژی آلوده کننده؛ دستورات نظارتی برای انرژی پاکو توصیه هایی به شرکت ها و مصرف کنندگان برای "سبز شدن"، از جمله درخواست برای "کاهش رشد" و غیره اشاره کرد. 
اگر گرم شدن کره زمین، یک موضوع ملی بود، شاید این راهبرد سیاست های اجباری می توانست حداقل در برخی از بخش ها و برخی مناطق کارساز باشد. برخی از کشورها ممکن است مایل به تحمل هزینه های قابل توجهی برای دور شدن از سوخت های فسیلی باشند، اگرچه حتی در کشورهای ثروتمند مخالفت گسترده ای با افزایش هزینه های ناشی از سیاست وجود دارد. حتی در ایالات متحده، اشتیاق جدی برای اتخاذ جایگزین های سبزتر و گران تر وجود ندارد. اما تغییرات آب و هوایی یک مسئله ملی نیست. گرمایش زمین یک معضل جهانی است و به همین دلیل نیازمند راه حل های جهانی است، به ویژه راه حل هایی که در همه کشورها، از جمله کشورهای کم درآمد که در آن ها انتشار گازهای گلخانه ای با افزایش جمعیت، رشد اقتصادی، شهرنشینی و برق رسانی به سرعت در حال رشد است، کار کند. بنابراین راه‌حل‌های مؤثر تنها می‌توانند راه‌حل‌هایی باشند که همه مصرف‌کنندگان، شرکت‌ها و دولت‌ها بتوانند با کمترین یا بدون هزینه اضافی یا کاهش عملکرد اتخاذ کنند. بنابراین، راهبرد کنونی برای تحمیل راه‌حل‌های انرژی پاک، گران‌تر و اغلب کم‌کارآمدتر به کاربران، نمی‌تواند در سطح جهانی گسترش یابد و حتی به احتمال زیاد در کشورهای ثروتمندی که به شدت متعهد به رسیدگی به تغییرات آب و هوایی هستند، گسترش پیدا نمی‌کند. این بدبینی نیست، بلکه واقع گرایی است.
اکنون زمان یک راهبرد اساساً جدید فرا رسیده است. باید سیاست هایی تدوین شوند که برای تحمیل تغییر نیستند، بلکه برای ایجاد تغییر از طریق توسعه گسترده فناوری‌هایی هستند که قیمت و سطوح عملکردی آن ها همتراز انرژی های آلوده کننده فعلی باشند. به این عامل، همترازی قیمت/عملکرد یا P3 گویند.  این راهبرد مرکزی باید در تمام سیاست های آب و هوایی منعکس شود. بدون آن، جهان به سوخت‌های پاک تغییر نخواهد کرد، مهم نیست که چقدر رویدادهای آب و هوایی شدید وجود داشته باشد، چه تعداد جاده‌ها تخریب یا مسدود شوند، یا چه تعداد سخنرانی های فعالان آب و هوایی وجود داشته باشند. اما هنگامی که فناوری به P3 رسید، نیروهای بازار، همراه با تمایل بیشتر سازمان‌ها و افراد برای کمک به مقابله با تغییرات آب و هوایی، تقریباً همه کار را انجام خواهند داد.
سیاست‌های دیگر، مانند مقررات، مالیات‌ها یا یارانه‌ها، همچنان می‌توانند کمک کنند. اگرچه احتمال مخالفت با اختصاص بیشتر یارانه‌ها حتی در ایالات متحده وجود دارد. بیشتر کشورهای ثروتمند به دلیل افزایش جمعیت بازنشستگان، افزایش بدهی های گذشته و رشد آهسته بهره وری، با کسری مالی عمیقی روبرو هستند. به این ترتیب، احتمال وجود سرمایه مازاد مالی که بتواند یارانه های سبز گران قیمت را تامین کند، بسیار پایین است و در اکثر کشورها مخالفت با مالیات های بیشتر (مثلاً مالیات کربن) وجود دارد. علاوه بر این، تکیه بر این مکانیسم ها بر اساس یک درک غلط است. سوال ضمنی پشت سیاست آب و هوایی تقریباً همه کشورها این است که، "آیا این سیاست، انتشار گازهای گلخانه ای را در سطح ملی کاهش می دهد؟" این سؤال اشتباه است. در عوض، باید پرسیده شود که «آیا این خط‌مشی کمک می‌کند فناوری پشتیبانی‌شده به همترازی قیمت/عملکرد(P3) برسد؟». زیرا تنها P3 امکان پذیرش انرژی پاک در سراسر جهان را فراهم می کند.

همترازی قیمت/عملکرد چیست؟
P3 به این معنی است که برای یک سطح عملکرد معین، یک فناوری سبز به برابری قیمتی با یک فناوری آلوده کننده موجود بدون یارانه یا مالیات بر فناوری های آلوده کننده رسیده است. بنابراین، به عنوان مثال، P3 برای وسایل نقلیه الکتریکی(EVs) زمانی به دست می‌آید که هزینه‌های چرخه عمر EVs با خودروهای مشابه موتور احتراق داخلی (ICE) یکسان باشد و از نظر قابلیت اطمینان، سوخت‌گیری، شتاب، ظرفیت حمل بار و غیره تقریباً یکسان باشند. 
 عملکرد، از دیدگاه کاربر نهایی، طیف وسیعی از ویژگی‌های محصول، فراتر از قیمت را شامل میشود. مانند در دسترس بودن، کیفیت، شرایط و ضوابط فروش، تحویل، قابلیت اطمینان و غیره. به عنوان مثال، اگر بتوان انرژی خورشیدی را با هزینه ای برابر با انرژی زغال سنگ تولید کرد، اگر شبکه برق غیرقابل اتکا شود یا اگر فقط بتواند برای هشت ساعت در روز برق ارائه کند، باز هم در همترازی قیمت/عملکرد P3 نخواهد بود. عواملی مانند در دسترس بودن و قابلیت اتکا نقش زیادی در تصمیم¬گیری برای در اختیار گرفتن فناوری مورد نظر دارند، بنابراین همه این عوامل باید بخشی از معادله همترازی باشند. بنابراین P3 مستلزم آن است که فناوری های سبز، قیمت رقابتی بر اساس مقایسه جز به جز با فناوری های موجود داشته باشند. به هر حال، قیمت و عملکرد هر دو بخش اساسی معادله همترازی هستند.
بازار انرژی عمیقاً تحت تأثیر عوامل متعددی فراتر از هزینه تأمین انرژی و قیمتی که مشتریان آن را خریداری خواهند میکنند، قرار دارد. قیمت انرژی نتیجه همه آن متغیرهاست که شامل انبوهی از مقررات، یارانه ها، سیاست ها و ترجیحات موجود است. بالا بردن قیمت انرژی آلوده کننده در بیشتر کشورها بسیار دشوار و تا حدی غیر ممکن است و از این رو راه حل هایی که نیاز به حرکت صعودی در قیمت انرژی دارند موفقیت آمیز نخواهند بود. این یک واقعیت است. لزوماً دنیایی نیست که افراد می خواهند، بلکه دنیایی است که پیش رو دارند.

پنج بُعد سناریویی که می تواند مشوق دگرگونی انرژی به انرژی های سبز در جهان شود.
یک سناریوی واقع¬گرایانه به بحران آب و هوا و تشویق کشورها به اولویت بندی و شتاب بخشیدن به دگرگونی سبز، پنج ستون کلیدی دارد که به شرح زیر هستند:
1-    همه راه حل ها در نهایت باید جهانی باشند. اجباری کردن فروش خودروهای برقی در ایالات متحده، حتی اگر موفقیت آمیز باشد، یک راه حل جهانی نیست. یارانه های بزرگ در کشورهای فقیرتر امکان پذیر نیست و راه حل های دیگر کشورهای ثروتمند که هزینه قابل توجهی را اضافه می کنند نیز کارساز نیستند. بنابراین، غرب باید در درجه اول بر اجرای راه حل های گران قیمت در داخل تمرکز نکند، بلکه باید روی توسعه فناوری و راه حل هایی تمرکز کند که در کل جهان، به ویژه در جهان کم درآمد، کارساز باشد. این به معنای راه‌حل‌هایی است که بدون اتکا به مکانیسم‌های اجباری مانند یارانه‌ها یا مالیات کربن، با انرژی آلوده کننده به برابری قیمت می‌رسند.
2-    ضرورت رشد باید شناسایی شود. هنگامی که همه کشورها، به ویژه کشورهای کم درآمد، مجبور به انتخاب بین انرژی سبز و رشد شوند، (به طور قابل درک) رشد، بهره وری و هزینه های کمتر را انتخاب خواهند کرد. جای تعجب نیست که هند به دنبال مناقصه برای 121 معدن زغال سنگ جدید بود. برای مؤثر بودن، هر راه حل اقلیمی باید اطمینان حاصل شود که انتخاب بین انرژی سبز و رشد نباشد، بلکه انتخاب بین رشد پاک و رشد آلوده باشد.
3-    قیمت و عملکرد هر دو برای P3 مهم است. باد و خورشید مطمئناً در مناطق خاصی با انرژی فسیلی رقابتی هستند، اما فقط زمانی که باد می وزد یا خورشید می تابد. همترازی مستلزم آن است که انرژی‌های تجدیدپذیر قیمت و قابلیت اطمینان سوخت‌های فسیلی را برآورده کنند و نه فقط برای هشت ساعت در روز. 
4-    P3 باید در نقطه تحویل انرژی (یعنی محل مصرف) اندازه گیری شود، نه در نقطه تولید. علی‌رغم ادعای بسیاری از طرفداران مبنی بر اینکه ما تمام فناوری‌های مورد نیاز برای حل گرمایش جهانی را در اختیار داریم، تعداد کمی از راه‌حل‌های کنونی بدون یارانه در محل تحویل مقرون به صرفه هستند. هزینه های انرژی باد و خورشید در نقطه تولید طی دو دهه گذشته به شدت کاهش یافته است و اکنون برای برخی از زمان ها در مکان های خاص P3 قابل رقابت هستند. اما این هزینه در نقطه استفاده نهایی، نه هزینه در نقطه تولید مهم است. در مقابل این معیار، برای اکثر کاربران نهایی در بیشتر مواقع، حتی باد و خورشید هنوز در سطح P3 نیستند.
5-    متمایز کردن مسیرهای فناوری با استفاده از P3. چارچوب نظری P3 به افراد کمک می کند تا بین فناوری ها تمایز قائل شوند و از این رو سیاست های مناسب دولت را تعریف کنند. در حالی که برخی از فناوری‌ها در مسیر P3 هستند و ممکن است برای حرکت به سمت پایین منحنی هزینه‌ها به کمک دولت نیاز داشته باشند (به عنوان مثال، یارانه‌ها برای پذیرش)، در موارد دیگر، یک فناوری خاص ممکن است هرگز به P3 بدون توجه به مقیاس تولید دست پیدا نکند. در این موارد، بازار P3 مستلزم نوآوری قابل توجه و مداوم، اغلب نوآوری دگرگون کننده است. بسیاری از فن‌آوری‌های کلیدی کربن‌زدایی در حال حاضر با P3 فاصله دارند و صرفه‌جویی در مقیاس و بهبود تدریجی ناشی از گسترش تقاضای حمایت شده توسط دولت، به اندازه کافی این شکاف‌ها را برطرف نمی‌کند، بنابراین پذیرش با تأخیر مواجه خواهد شد و دست یافتن به اهداف رسیدن به کربن صفر در جهان هرگز محقق نخواهد شد.
 
چهار مسیر کلی قیمت/عملکرد 
در نهایت باید گفت که با در نظر گرفتن این سناریوها و راهبردهای ناشی از آن می توان به این نتیجه رسید که سیاست آب و هوا نیاز به بازنگری اساسی دارد. حداقل در دو دهه گذشته، تقریباً کل بحث سیاست آب و هوا به جای رسیدن به P3 و سپس اجازه دادن به بازارها برای انجام کارهای سنگین، حول محور زور متمرکز شده است. استدلال مورد تاکید این است که چارچوب نظری P3 باید در هر سیاست آب و هوایی اعمال شود و اگر ریسک معقولی وجود داشته باشد که اعمال زور و محدودیت نتواند به P3 در یک فناوری/کاربرد خاص دست یابد، سیاستگذاران باید به سرعت منابع قابل توجهی را بر روی تحقیق و توسعه مورد نیاز برای حمایت از نوآوری متحول کننده متمرکز کنند. در واقع، هدف نباید رسیدن به کربن صفر تا سال 2050 باشد، بلکه باید تا قبل از سال 2050 چندین فناوری در سطح جهانی (به ویژه در کشورهای کم درآمد) به سطح P3 برسند.